معنی فارسی parabolical
B2مربوط به ویژگیهای هذلولی یا مشابه هذلولی.
Relating to or resembling a parabola.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
طبیعت هذلولی گراف، رابطه را واضح کرد.
مثال:
The parabolical nature of the graph made the relationship clear.
معنی(example):
او استدلال هذلولی برای حمایت از نتیجهگیریاش ارائه داد.
مثال:
She made a parabolical argument to support her conclusion.
معنی فارسی کلمه parabolical
:
مربوط به ویژگیهای هذلولی یا مشابه هذلولی.