معنی فارسی paralyzant

B2

دارویی که باعث فلج موقتی عضلات یا اندام‌ها می‌شود و معمولاً در پزشکی برای جراحی‌ها یا درمان‌ها استفاده می‌گردد.

A drug or agent that causes paralysis.

example
معنی(example):

داروی جدید پزشک یک پارالیزانت قوی بود.

مثال:

The doctor's new drug was a powerful paralyzant.

معنی(example):

در جراحی، ممکن است از یک پارالیزانت برای شل کردن عضلات استفاده شود.

مثال:

In surgery, a paralyzant may be used to relax the muscles.

معنی فارسی کلمه paralyzant

: معنی paralyzant به فارسی

دارویی که باعث فلج موقتی عضلات یا اندام‌ها می‌شود و معمولاً در پزشکی برای جراحی‌ها یا درمان‌ها استفاده می‌گردد.