معنی فارسی parded

B1

باز کردن یا از بین بردن موانع به منظور حرکت یا پیشرفت.

To clear or open a way for others to proceed.

example
معنی(example):

سرباز راه را برای دیگران باز کرد.

مثال:

The soldier parded the way for others to follow.

معنی(example):

او مسیر را در میان جنگل متراکم باز کرد.

مثال:

She parded the path through the dense forest.

معنی فارسی کلمه parded

: معنی parded به فارسی

باز کردن یا از بین بردن موانع به منظور حرکت یا پیشرفت.