معنی فارسی parker

B1

شخصی که به کار پارکینگ خودرو مشغول است یا در یافتن مکان‌های مناسب پارک خودرو تخصص دارد.

A person who parks cars or finds parking spaces efficiently.

example
معنی(example):

پارکر در پیدا کردن بهترین مکان‌ها مهارت داشت.

مثال:

The parker was skilled at finding the best spots.

معنی(example):

به عنوان یک پارکر، او می‌دانست که چگونه به سرعت پارکینگ پیدا کند.

مثال:

As a parker, he knew where to find parking quickly.

معنی فارسی کلمه parker

: معنی parker به فارسی

شخصی که به کار پارکینگ خودرو مشغول است یا در یافتن مکان‌های مناسب پارک خودرو تخصص دارد.