معنی فارسی parodical

B2

وابسته به پارودیا، به ویژه در مورد نقد طنزآمیز اشکال هنری.

Pertaining to parody; critical or mocking in a humorous way.

example
معنی(example):

این کتاب پر از عناصر پارودیک است که سایر ژانرها را نقد می‌کند.

مثال:

The book is filled with parodical elements that critique other genres.

معنی(example):

سبک نویسندگی پارودیک او معمولاً به بی‌معنایی‌های زندگی اشاره دارد.

مثال:

Her parodical writing style often reflects the absurdities of life.

معنی فارسی کلمه parodical

: معنی parodical به فارسی

وابسته به پارودیا، به ویژه در مورد نقد طنزآمیز اشکال هنری.