معنی فارسی partedness

B1

جدایی، حالتی که در آن فرد به راحتی با دیگران ارتباط برقرار می‌کند.

Openness, a state in which a person easily communicates with others.

example
معنی(example):

جدایی او نشان‌دهنده‌ی اشتیاقش به ایده‌های جدید بود.

مثال:

His partedness showed his openness to new ideas.

معنی(example):

جدایی می‌تواند به بهبود ارتباطات در گروه‌ها منجر شود.

مثال:

Partedness can lead to better communication in teams.

معنی فارسی کلمه partedness

: معنی partedness به فارسی

جدایی، حالتی که در آن فرد به راحتی با دیگران ارتباط برقرار می‌کند.