معنی فارسی partisanship

B2

جانبداری، حالتی است که در آن افراد به جای تفکر منطقی، از گروه خود حمایت می‌کنند.

Refusal to compromise or work with opposing sides in politics.

noun
معنی(noun):

An inclination to be partisan or biased; partiality.

example
معنی(example):

جانبداری می‌تواند به کارایی حکمرانی مؤثر آسیب برساند.

مثال:

Partisanship can hinder effective governance.

معنی(example):

این موضوع به یک مسئله جانبداری به جای سیاست تبدیل شد.

مثال:

The issue became a matter of partisanship rather than policy.

معنی فارسی کلمه partisanship

: معنی partisanship به فارسی

جانبداری، حالتی است که در آن افراد به جای تفکر منطقی، از گروه خود حمایت می‌کنند.