معنی فارسی passworts
B1کلمات عبوری که برای احراز هویت یا دسترسی به چیزی استفاده میشوند.
Words used for authentication or access, commonly in digital contexts.
- OTHER
example
معنی(example):
او کلمات عبور خود را برای جلسه مهم حفظ کرد.
مثال:
She memorized her passworts for the important meeting.
معنی(example):
تیم امنیتی نیاز داشت تا کلمات عبور را تأیید کند.
مثال:
The security team needed to verify the passworts.
معنی فارسی کلمه passworts
:
کلمات عبوری که برای احراز هویت یا دسترسی به چیزی استفاده میشوند.