معنی فارسی paster

B1

پاستر، کسی که اشیاء را با استفاده از چسب به هم متصل می‌کند.

A person who applies adhesive to join materials together.

example
معنی(example):

پاستر چسب را برای چسباندن کاغذ استفاده کرد.

مثال:

The paster applied glue to attach the paper.

معنی(example):

به عنوان یک پاستر، او در بسیاری از پروژه‌های خلاقانه کار کرد.

مثال:

As a paster, he worked on many creative projects.

معنی فارسی کلمه paster

: معنی paster به فارسی

پاستر، کسی که اشیاء را با استفاده از چسب به هم متصل می‌کند.