معنی فارسی pasterned

B1

غیر از پا، محدوده‌ای از پا است که شامل بخشی بین مچ و سم می‌باشد.

Relating to the pastern of a horse, the area between the fetlock and the hoof.

example
معنی(example):

اسب پس از آسیب، پای پاسترنی داشت.

مثال:

The horse had a pasterned leg after the injury.

معنی(example):

اصطلاح پاسترنی به قسمت پای اسب اشاره دارد.

مثال:

The term pasterned refers to the part of a horse's leg.

معنی فارسی کلمه pasterned

: معنی pasterned به فارسی

غیر از پا، محدوده‌ای از پا است که شامل بخشی بین مچ و سم می‌باشد.