معنی فارسی pastoralism
B2شیوهای از زندگی که بر پرورش دامها و استفاده از زمینهای چراگاهی تمرکز دارد.
A lifestyle centered on the raising and herding of livestock, often nomadic in nature.
- NOUN
example
معنی(example):
دامپروری یک شیوه زندگی در بسیاری از مناطق دورافتاده است.
مثال:
Pastoralism is a way of life in many remote areas.
معنی(example):
بسیاری از فرهنگها برای معیشت خود به دامپروری وابستهاند.
مثال:
Many cultures rely on pastoralism for their livelihood.
معنی فارسی کلمه pastoralism
:
شیوهای از زندگی که بر پرورش دامها و استفاده از زمینهای چراگاهی تمرکز دارد.