معنی فارسی pasty-faced

B2

به معنای صورت بی‌روح و رنگ‌پریده که معمولاً به دلیل بیماری یا خستگی است.

Having a pale, unhealthy appearance, often due to illness or fatigue.

example
معنی(example):

او بعد از بیماری طولانی رنگ و روی چاقی داشت.

مثال:

He looked pasty-faced after the long illness.

معنی(example):

مسافر خسته حالتی با رنگ و روی چاقی داشت.

مثال:

The tired traveler had a pasty-faced expression.

معنی فارسی کلمه pasty-faced

: معنی pasty-faced به فارسی

به معنای صورت بی‌روح و رنگ‌پریده که معمولاً به دلیل بیماری یا خستگی است.