معنی فارسی patchily

B1

به‌صورت وصله‌ای، به روشی غیر یکدست و متنوع.

In a manner that is uneven or varied, often in patches.

example
معنی(example):

پارچه به‌صورت وصله‌ای دوخته شده بود که طراحی جالبی به وجود آورد.

مثال:

The fabric was sewn patchily, creating an interesting design.

معنی(example):

او دیوار را به‌صورت وصله‌ای رنگ کرد و رنگ‌های زنده‌ای را در بخش‌های مختلف اضافه کرد.

مثال:

He painted the wall patchily, adding vibrant colors in different sections.

معنی فارسی کلمه patchily

: معنی patchily به فارسی

به‌صورت وصله‌ای، به روشی غیر یکدست و متنوع.