معنی فارسی patinate

B2

پاتینه کردن، فرایند ایجاد لایه‌ای اکسید بر روی سطوح فلزی است.

To create a patina on a surface, often through chemical means or natural aging.

example
معنی(example):

پاتینه کردن به معنای ایجاد پاتینه بر روی چیزی است.

مثال:

To patinate something means to create a patina on it.

معنی(example):

او یاد گرفت چگونه برنز را برای پروژه هنری‌اش پاتینه کند.

مثال:

He learned how to patinate bronze for his art project.

معنی فارسی کلمه patinate

: معنی patinate به فارسی

پاتینه کردن، فرایند ایجاد لایه‌ای اکسید بر روی سطوح فلزی است.