معنی فارسی patined
B1پاتینه شده، به سطحی اطلاق میشود که به دلیل اکسیداسیون یا فرایند درمان تغییر ظاهری یافته باشد.
Describes a surface that has been treated to acquire a patina.
- VERB
example
معنی(example):
سطح پاتینه شده مجسمه مورد تحسین همه قرار گرفت.
مثال:
The patined surface of the sculpture was admired by everyone.
معنی(example):
هنرمند کار پاتینه شده خود را در گالری به نمایش گذاشت.
مثال:
The artist displayed his patined work in the gallery.
معنی فارسی کلمه patined
:
پاتینه شده، به سطحی اطلاق میشود که به دلیل اکسیداسیون یا فرایند درمان تغییر ظاهری یافته باشد.