معنی فارسی patining
B1پاتینینگ، عمل اسکیت کردن یا استفاده از پاتین به منظور تفریح یا ورزش.
The action of skating or using skates for fun or exercise.
- VERB
example
معنی(example):
پاتینینگ نیاز به تعادل و تمرین دارد.
مثال:
Patining requires balance and practice.
معنی(example):
او از پاتینینگ در سالن محلی لذت میبرد.
مثال:
She enjoys patining at the local rink.
معنی فارسی کلمه patining
:
پاتینینگ، عمل اسکیت کردن یا استفاده از پاتین به منظور تفریح یا ورزش.