معنی فارسی patriarchship

B2

پدرسالاری، مقام و قدرتی که به مردان در ساختار خانواده یا جامعه داده می‌شود.

The office or position of a patriarch, often in a familial or religious context.

example
معنی(example):

پدرسالاری جامعه از نسلی به نسل دیگر منتقل شد.

مثال:

The patriarchship of the community was passed down through generations.

معنی(example):

در بسیاری از فرهنگ‌ها، پدرسالاری یک موقعیت محترم است.

مثال:

In many cultures, patriarchship is a revered position.

معنی فارسی کلمه patriarchship

: معنی patriarchship به فارسی

پدرسالاری، مقام و قدرتی که به مردان در ساختار خانواده یا جامعه داده می‌شود.