معنی فارسی patriates
B2پدرسالاران به افراد با نفوذ در جوامع تاریخی و فرهنگی اشاره دارد که در مدیریت و اتخاذ تصمیمات نقش کلیدی دارند.
A respected elder or leader in a community, particularly in historical contexts.
- verb
verb
معنی(verb):
To assume control of (a governmental power) from a former mother country.
مثال:
Canada moved to patriate its constitution from the United Kingdom in 1982.
example
معنی(example):
پدرسالاران شهر باستانی به طور حکیمانه سرزمین را اداره کردند.
مثال:
The patriates of the ancient city governed the land wisely.
معنی(example):
پدرسالاران شخصیت‌های محترمی در جوامع خود بودند.
مثال:
Patriates were respected figures in their communities.
معنی فارسی کلمه patriates
:
پدرسالاران به افراد با نفوذ در جوامع تاریخی و فرهنگی اشاره دارد که در مدیریت و اتخاذ تصمیمات نقش کلیدی دارند.
