معنی فارسی pausably
B2به صورت قابل قبول، به گونهای که بتوان به آن اعتماد کرد.
In a manner that is reasonable or acceptable.
- ADVERB
example
معنی(example):
او میتواند به طور قابل قبول ادعا کند که بهترین بازیکن تیم بوده است.
مثال:
He can pausably claim he was the best player on the team.
معنی(example):
به طور قابل قبول، او ممکن است دچار چرخش اشتباه شده باشد.
مثال:
Pausably, she could have taken the wrong turn.
معنی فارسی کلمه pausably
:
به صورت قابل قبول، به گونهای که بتوان به آن اعتماد کرد.