معنی فارسی pawkily

B1

پاولکی، به شیوه‌ای نرم و ملایم حرکت کردن.

Moving softly or gently, often with careful precision.

example
معنی(example):

او به طور پاولکی از روی چمن عبور کرد و از چاله‌ها دوری کرد.

مثال:

She walked pawkily across the lawn, avoiding puddles.

معنی(example):

او به طور پاولکی دور سگ خوابیده قدم برداشت.

مثال:

He pawkily stepped around the sleeping dog.

معنی فارسی کلمه pawkily

: معنی pawkily به فارسی

پاولکی، به شیوه‌ای نرم و ملایم حرکت کردن.