معنی فارسی payability

B1

توانایی یک شرکت برای پرداخت بدهی‌ها و تعهدات مالی.

The ability of a company to pay off its debts and financial obligations.

example
معنی(example):

قابلیت پرداخت شرکت در حین حسابرسی ارزیابی شد.

مثال:

The company's payability was evaluated during the audit.

معنی(example):

اطمینان از قابلیت پرداخت برای جریان نقدی حیاتی است.

مثال:

Ensuring payability is crucial for cash flow.

معنی فارسی کلمه payability

: معنی payability به فارسی

توانایی یک شرکت برای پرداخت بدهی‌ها و تعهدات مالی.