معنی فارسی payoff
B2منفعت یا نتیجه‌ای که از یک برنامه یا سرمایه‌گذاری به دست می‌آید.
The return or benefit obtained from a particular action or investment.
- noun
noun
معنی(noun):
A payment.
معنی(noun):
A reward.
معنی(noun):
A bribe.
معنی(noun):
A resolution or justification of an event that has already occurred, especially in fiction.
معنی(noun):
Short for payoff pitch.
example
معنی(example):
پاداش سرمایه‌گذاری زودهنگام می‌تواند زیاد باشد.
مثال:
The payoff for investing early can be high.
معنی(example):
او به دنبال پاداش بزرگی از پروژه جدیدش بود.
مثال:
She was looking for a big payoff from her new project.
معنی فارسی کلمه payoff
:
منفعت یا نتیجه‌ای که از یک برنامه یا سرمایه‌گذاری به دست می‌آید.
