معنی فارسی pbx
B1سیستم تلفنی که به شرکتها اجازه میدهد با استفاده از خطوط تلفن داخلی و خارجی ارتباط برقرار کنند.
Private Branch Exchange, a private telephone network used within an organization.
- NOUN
example
معنی(example):
این شرکت برای ارتباط بهتر به یک سیستم PBX جدید ارتقا یافته است.
مثال:
The company upgraded to a new PBX system for better communication.
معنی(example):
من نیاز دارم تنظیمات PBX را برای دفتر تنظیم کنم.
مثال:
I need to configure the PBX settings for the office.
معنی فارسی کلمه pbx
:
سیستم تلفنی که به شرکتها اجازه میدهد با استفاده از خطوط تلفن داخلی و خارجی ارتباط برقرار کنند.