معنی فارسی pedanticalness
B1شیوهگر بودن، وضعیتی که در آن فرد به جزئیات و دقتهای غیر ضروری توجه زیادی میکند.
The quality of being pedantic; excessive concern with minor details.
- NOUN
example
معنی(example):
شیوهگر بودن استاد، سخنرانیهای او را خستهکننده کرد.
مثال:
The pedanticalness of the professor made his lectures tedious.
معنی(example):
او به خاطر شیوهگر بودن در نوشتارش مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
She was criticized for the pedanticalness in her writing.
معنی فارسی کلمه pedanticalness
:
شیوهگر بودن، وضعیتی که در آن فرد به جزئیات و دقتهای غیر ضروری توجه زیادی میکند.