معنی فارسی pellmell
B2به معنی به هم ریخته، با شتاب و نامنظم، به طوری که نشاندهنده بینظمی یا اضطرار باشد.
In a confused or disorderly manner, often suggesting haste.
- ADVERB
example
معنی(example):
کتابها پس از مهمانی به طرز نامنظم و به هم ریخته روی میز قرار داشتند.
مثال:
The books were stacked pellmell on the table after the party.
معنی(example):
آنها به طرز شتابزده از اتاق خارج شدند.
مثال:
They left the room pellmell, rushing to get outside.
معنی فارسی کلمه pellmell
:
به معنی به هم ریخته، با شتاب و نامنظم، به طوری که نشاندهنده بینظمی یا اضطرار باشد.