معنی فارسی penanced
B1واژهای که به معنای گذراندن مجازات یا کیفر به خاطر انجام کار اشتباه است.
To undergo a punishment or atonement for one's wrongdoings.
- verb
verb
معنی(verb):
To impose penance; to punish.
example
معنی(example):
کلیسا برای کردارهای بدش، او را کیفر داد.
مثال:
He was penanced for his misdeeds by the church.
معنی(example):
او بعد از درک اشتباهاتش احساس کیفر کرد.
مثال:
She felt penanced after realizing her mistakes.
معنی فارسی کلمه penanced
:
واژهای که به معنای گذراندن مجازات یا کیفر به خاطر انجام کار اشتباه است.