معنی فارسی pendanting
B1آویز شدن به وضعیتی اشاره میکند که چیزی به آرامی یا زیبا معلق است.
Describing something that hangs or is suspended in a graceful manner.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
هنرمند یک مجسمه آویز ساخت که به طرز زیبایی آویزان شده بود.
مثال:
The artist created a pendanting sculpture that hung elegantly.
معنی(example):
او یک قطعه آویز پوشید که توجه همه را جلب کرد.
مثال:
She wore a pendanting piece that caught everyone's eye.
معنی فارسی کلمه pendanting
:
آویز شدن به وضعیتی اشاره میکند که چیزی به آرامی یا زیبا معلق است.