معنی فارسی pended

B1

به حالتی اطلاق می‌شود که موضوع یا مسئله‌ای در وضعیت تعلیق قرار دارد.

To be temporarily suspended or delayed.

example
معنی(example):

پروژه به دلیل کمبود بودجه معلق شد.

مثال:

The project was pended due to lack of funding.

معنی(example):

تصمیم نهایی برای بررسی بیشتر معلق شده است.

مثال:

The final decision has been pended for further review.

معنی فارسی کلمه pended

: معنی pended به فارسی

به حالتی اطلاق می‌شود که موضوع یا مسئله‌ای در وضعیت تعلیق قرار دارد.