معنی فارسی pendulate
B1پاندولوار حرکت کردن، به جلو و عقب نوسان کردن.
To move back and forth like a pendulum.
- VERB
example
معنی(example):
ساعت به جلو و عقب پاندولوار حرکت میکند تا زمان را نگه دارد.
مثال:
The clock will pendulate back and forth as it keeps time.
معنی(example):
ما حرکات پاندولوار را Danceر را تماشا کردیم.
مثال:
We watched the pendulate movements of the dancer.
معنی فارسی کلمه pendulate
:
پاندولوار حرکت کردن، به جلو و عقب نوسان کردن.