معنی فارسی pendulating
B1به حالتی اشاره دارد که نوسان میکند یا به جلو و عقب میرود.
The act of moving back and forth; oscillating.
- VERB
example
معنی(example):
حرکت پاندولوار پاندول قابل پیشبینی است.
مثال:
The pendulating motion of the pendulum is predictable.
معنی(example):
او از تماشای حرکات پاندولوار برگها در باد لذت برد.
مثال:
She enjoyed watching the pendulating movements of the leaves in the wind.
معنی فارسی کلمه pendulating
:
به حالتی اشاره دارد که نوسان میکند یا به جلو و عقب میرود.