معنی فارسی perceptively
B2به صورت دقیق و با فهم عمیق انجام شده.
In a way that shows a deep understanding or awareness.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور دقیق تغییرات در رفتار او را متوجه شد.
مثال:
She perceptively noticed the changes in his behavior.
معنی(example):
او درباره مسائل پیچیده به طور دقیق صحبت میکند.
مثال:
He speaks perceptively about complex issues.
معنی فارسی کلمه perceptively
:
به صورت دقیق و با فهم عمیق انجام شده.