معنی فارسی perceptivity
B2قدرت درک و فهم اوضاع و احساسات دیگران.
The ability to understand or perceive things intuitively.
- NOUN
example
معنی(example):
درک او به او این امکان را می دهد که احساسات مردم را به راحتی درک کند.
مثال:
Her perceptivity allows her to understand people's feelings easily.
معنی(example):
درک بهترین روانشناس بسیار حیاتی است.
مثال:
Perceptivity is crucial for a good psychologist.
معنی فارسی کلمه perceptivity
:
قدرت درک و فهم اوضاع و احساسات دیگران.