معنی فارسی perfectivising

B2

فرآیند بهبود و بهینه‌سازی برای دستیابی به کمال در یک روش یا فعالیت.

The process of making something perfect or improving its quality.

example
معنی(example):

آنها در حال کمال‌گرایی روند کار خود برای افزایش کارآمدی هستند.

مثال:

They are perfectivising their workflow to increase efficiency.

معنی(example):

کمال‌گرایی در روش‌های ارتباطی می‌تواند همکاری تیمی را بهبود بخشد.

مثال:

Perfectivising communication methods can enhance teamwork.

معنی فارسی کلمه perfectivising

: معنی perfectivising به فارسی

فرآیند بهبود و بهینه‌سازی برای دستیابی به کمال در یک روش یا فعالیت.