معنی فارسی perichondrial
B1مربوط به بافتی که غضروف را احاطه کرده است.
Pertaining to the tissue surrounding cartilage.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
بافتهای پریکندریال نقش حیاتی در ترمیم غضروف دارند.
مثال:
Perichondrial tissues play a vital role in cartilage repair.
معنی(example):
تحقیقات در مورد پیوند پریکندریال در سالهای اخیر افزایش یافته است.
مثال:
Studies on perichondrial grafting have increased in recent years.
معنی فارسی کلمه perichondrial
:
مربوط به بافتی که غضروف را احاطه کرده است.