معنی فارسی peripheries
B2حاشیه‌ها، مناطق حاشیه‌ای یا غیر مرکزی در هر نوع ساختاری.
The outer limits or edge areas of something.
- noun
noun
معنی(noun):
The outside boundary, parts or surface of something.
مثال:
The suburbs are a city's periphery.
معنی(noun):
A first-rank administrative division of Greece, subdivided in provinces.
example
معنی(example):
حاشیه‌های شهر نسبت به مرکز کمتر توسعه یافته‌اند.
مثال:
The peripheries of the city are less developed than the center.
معنی(example):
افرادی که از حاشیه‌ها هستند اغلب احساس حاشیه‌نشینی می‌کنند.
مثال:
People from the peripheries often feel marginalized.
معنی فارسی کلمه peripheries
:
حاشیه‌ها، مناطق حاشیه‌ای یا غیر مرکزی در هر نوع ساختاری.
