معنی فارسی peripheralising
B1حاشیهای کردن، قرار دادن یک ایده یا موضوع در حاشیه و کمتر مهم جلوه دادن آن.
Making something less central or important; placing in a marginal position.
- verb
verb
معنی(verb):
To make peripheral; to marginalize.
example
معنی(example):
آنها در تحقیقات خود نظریههای جدیدتر را حاشیهای میکنند.
مثال:
They are peripheralising newer theories in their research.
معنی(example):
گروه در طول ارائه، جزئیات فرعی را حاشیهای میکند.
مثال:
The group is peripheralising minor details during the presentation.
معنی فارسی کلمه peripheralising
:
حاشیهای کردن، قرار دادن یک ایده یا موضوع در حاشیه و کمتر مهم جلوه دادن آن.