معنی فارسی peripheralises
B1حاشیهای کردن، قرار دادن یک ایده یا موضوع در حاشیه و کمتر مهم جلوه دادن آن.
To make something less central or important; to place in a marginal position.
- verb
verb
معنی(verb):
To make peripheral; to marginalize.
example
معنی(example):
او نظراتی را که با دیدگاههایش مطابقت ندارند حاشیهای میکند.
مثال:
She peripheralises opinions that do not fit her views.
معنی(example):
نویسنده اغلب استدلالهای مخالف را حاشیهای میکند.
مثال:
The author often peripheralises opposing arguments.
معنی فارسی کلمه peripheralises
:
حاشیهای کردن، قرار دادن یک ایده یا موضوع در حاشیه و کمتر مهم جلوه دادن آن.