معنی فارسی peripheralised

B1

حاشیه‌ای کردن، قرار دادن یک ایده یا موضوع در حاشیه و کمتر مهم جلوه دادن آن.

Made less central or important; placed in a marginal position.

verb
معنی(verb):

To make peripheral; to marginalize.

example
معنی(example):

مفاهیم در گزارش نهایی حاشیه‌ای شده بودند.

مثال:

The concepts were peripheralised in the final report.

معنی(example):

بسیاری از ایده‌ها در طول سمینار حاشیه‌ای شدند.

مثال:

Many ideas were peripheralised during the seminar.

معنی فارسی کلمه peripheralised

: معنی peripheralised به فارسی

حاشیه‌ای کردن، قرار دادن یک ایده یا موضوع در حاشیه و کمتر مهم جلوه دادن آن.