معنی فارسی permissively
B1به معنای این است که چیزها بهگونهای انجام میشوند که آزادی و انعطاف بیشتری دارند.
In a way that allows freedom and flexibility; not strictly enforced.
- ADVERB
example
معنی(example):
معلم بهطور مجاز به دانشآموزان اجازه داد تا پروژههای خود را انتخاب کنند.
مثال:
The teacher permissively allowed students to choose their own projects.
معنی(example):
راهنماها بهطور مجاز اعمال شدند تا خلاقیت را تشویق کنند.
مثال:
The guidelines were applied permissively to encourage creativity.
معنی فارسی کلمه permissively
:
به معنای این است که چیزها بهگونهای انجام میشوند که آزادی و انعطاف بیشتری دارند.