معنی فارسی permutable
B1قابل تعویض یا جابجایی به طوری که ترتیب عناصری تغییر کند یا در حالتهای متفاوت قرار گیرد.
Able to be rearranged or exchanged; applicable in various contexts, especially in mathematics.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Able to be permuted
example
معنی(example):
عناصر مجموعه قابل جایگزینی هستند و چیدمانهای مختلفی را ممکن میسازند.
مثال:
The elements of the set are permutable, allowing for different arrangements.
معنی(example):
در ریاضیات، حالتهای قابل تعویض میتوانند مشکلات پیچیده را ساده کنند.
مثال:
In mathematics, permutable states can simplify complex problems.
معنی فارسی کلمه permutable
:
قابل تعویض یا جابجایی به طوری که ترتیب عناصری تغییر کند یا در حالتهای متفاوت قرار گیرد.