معنی فارسی permutably

B1

به روش جابه‌جایی یا به نحوی که ترتیب داشته باشد.

In a manner that allows for rearrangement or permutation.

example
معنی(example):

عناصر می‌توانند بدون هیچ مشکلی به صورت جابه‌جا شده ترتیب‌دهی شوند.

مثال:

The elements can be arranged permutably without any issue.

معنی(example):

شما می‌توانید برنامه خود را به صورت جابه‌جا شده تنظیم کنید تا نیازهای خود را برآورده کنید.

مثال:

You can permutably organize your schedule to fit your needs.

معنی فارسی کلمه permutably

: معنی permutably به فارسی

به روش جابه‌جایی یا به نحوی که ترتیب داشته باشد.