معنی فارسی permutational

B2

مربوط به جابه‌جایی یا تغییر ترتیب.

Relating to or involving permutations.

example
معنی(example):

جنبه‌های جابه‌جایی نظریه پیچیده هستند.

مثال:

The permutational aspects of the theory are complex.

معنی(example):

این مشکل نیاز به یک رویکرد جابه‌جایی برای حل دارد.

مثال:

This problem requires a permutational approach to solve.

معنی فارسی کلمه permutational

: معنی permutational به فارسی

مربوط به جابه‌جایی یا تغییر ترتیب.