معنی فارسی permute

B1

حرکت یا تغییر ترتیب اجزای یک مجموعه، به ویژه در علوم کامپیوتر.

To rearrange or change the order of a given set of elements.

verb
معنی(verb):

Change the order of

معنی(verb):

Make a permutation of

example
معنی(example):

شما می‌توانید اشکال را جابجا کنید تا الگوهای مختلفی ببینید.

مثال:

You can permute the figures to see different patterns.

معنی(example):

نرم‌افزار به کاربران اجازه می‌دهد تا داده‌ها را برای نتایج مختلف جابجا کنند.

مثال:

The software allows users to permute data for various outcomes.

معنی فارسی کلمه permute

: معنی permute به فارسی

حرکت یا تغییر ترتیب اجزای یک مجموعه، به ویژه در علوم کامپیوتر.