معنی فارسی perpetuator
B1شخصی که سنت یا آدابی را حفظ یا ادامه میدهد.
One who perpetuates or causes something to continue.
- NOUN
example
معنی(example):
او به عنوان یک ایجادکننده تاریخ، تمام زندگیاش را صرف حفظ متون باستانی کرد.
مثال:
A perpetuator of history, she dedicated her life to preserving ancient texts.
معنی(example):
ایجادکننده این سنت در جشنواره سالانه مورد تجلیل قرار گرفت.
مثال:
The perpetuator of the tradition was celebrated at the annual festival.
معنی فارسی کلمه perpetuator
:
شخصی که سنت یا آدابی را حفظ یا ادامه میدهد.