معنی فارسی persuasibility
B1قابلیت قابل قانع شدن یا تاثیرپذیری از دیگران.
The quality of being able to be persuaded.
- NOUN
example
معنی(example):
قابل قانعشدن او، او را به فروشندهای عالی تبدیل کرد.
مثال:
Her persuasibility made her a great salesperson.
معنی(example):
درک قابلیت قانعشدن او در قانع کردن وی کمک کرد.
مثال:
Understanding his persuasibility helped in convincing him.
معنی فارسی کلمه persuasibility
:
قابلیت قابل قانع شدن یا تاثیرپذیری از دیگران.