معنی فارسی pertinency

B2

مناسبت و ارتباط یک نظر یا مسئله با موضوع اصلی.

The quality of being pertinent or relevant.

example
معنی(example):

اهمیت نظرات او توسط مخاطبان قدردانی شد.

مثال:

The pertinency of her comments was appreciated by the audience.

معنی(example):

اهمیت این پرونده در حال بررسی است.

مثال:

The pertinency of the case is under review.

معنی فارسی کلمه pertinency

: معنی pertinency به فارسی

مناسبت و ارتباط یک نظر یا مسئله با موضوع اصلی.