معنی فارسی perturbatrix

B1

perturbatrix به معنای زنی که باعث ایجاد اختلال می‌شود.

A female agent that causes disturbance or disruption.

example
معنی(example):

مختل‌کننده در آزمایش، تغییر دمای غیرمنتظره بود.

مثال:

The perturbatrix in the experiment was the unexpected temperature change.

معنی(example):

او به عنوان یک مختل‌کننده عمل کرد و موجب هرج و مرج در برنامه‌ها شد.

مثال:

She acted as a perturbatrix, causing chaos in the plans.

معنی فارسی کلمه perturbatrix

: معنی perturbatrix به فارسی

perturbatrix به معنای زنی که باعث ایجاد اختلال می‌شود.