معنی فارسی perturbatory
B2perturbatory به معنای مختلکننده یا مخل است و به چیزی اشاره دارد که موجب برهم خوردن تمرکز یا آرامش میشود.
Having the ability to disturb or disrupt.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اثرهای مختلکننده موسیقی بلندی میتواند حواسپرت کننده باشد.
مثال:
The perturbatory effects of loud music can be distracting.
معنی(example):
رفتار مختلکننده او باعث شد دیگران تمرکز نکنند.
مثال:
Her perturbatory behavior made it hard for others to concentrate.
معنی فارسی کلمه perturbatory
:
perturbatory به معنای مختلکننده یا مخل است و به چیزی اشاره دارد که موجب برهم خوردن تمرکز یا آرامش میشود.