معنی فارسی pervagate
B1پرواگات کردن، در جستوجو یا گشتزنی در فضای خاصی با هدف خاص، به طور غیررسمی.
To wander or roam through a space or area with a purpose.
- VERB
example
معنی(example):
کودک شروع به پرواگات کردن در زمین بازی کرد و به دنبال اسباب بازیهای گمشده میگشت.
مثال:
The child began to pervagate through the playground, searching for lost toys.
معنی(example):
زمانی که او به پرواگیشن افکارش پرداخت، متوجه شد که صلح چقدر مهم است.
مثال:
As she pervagated her thoughts, she realized the importance of peace.
معنی فارسی کلمه pervagate
:
پرواگات کردن، در جستوجو یا گشتزنی در فضای خاصی با هدف خاص، به طور غیررسمی.