معنی فارسی pharyngic
B2فارنژیک، مربوط به حلق، به ساختار یا عملکرد مشخصههای مرتبط با حلق اشاره دارد.
Relating to the pharynx, often in reference to its muscles and functions.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
عضلات فارنژیک نقش کلیدی در بلع دارند.
مثال:
The pharyngic muscles play a key role in swallowing.
معنی(example):
شرایط فارنژیک میتواند بر توانایی گفتار فرد تأثیر بگذارد.
مثال:
Pharyngic conditions can affect a person's ability to speak.
معنی فارسی کلمه pharyngic
:
فارنژیک، مربوط به حلق، به ساختار یا عملکرد مشخصههای مرتبط با حلق اشاره دارد.